مدرسه عشق
| ||||||||||||||||||||||||||||||
یک روز از شهید همت پرسیدم :چگونه می شود که شما در این همه جنگ های خونین ؛ حتی یک بار موردی پیش نیامده که کم ترین خراشی یا جراحتی برداری ؛در حالی که همیشه خط مقدم جبهه ای ؟ در پاسخم گفت :آن روز که در مکه معظمه در طواف بیت الله الحرام بودم ،آن لحظه ای که از زیر ناودان طلا می گذشتم ،از خدا تقاضا نمودم: 1.مرا از کاروانیان نور و فضیلت باز ندارد و مدال پر افتخار شهادت ارزانیم دارد . 2.راضی به اسارتم نگردد و مرا از اسارت به دست دژخمیان بعثی در سایه ی لطف و عنایت خود نگه دارد . 3.تا لحظه ی شهادت کوچکترین آسیب و زخمی از طرف خصم دون عارضم نگردد تا با بدنی سالم و پیکری توانمند در حین نبرد با شراب گوارای شهادت به محفل انی روم.
همسرم به تو اطمینان می دهم که من به آرزوی خود که شهادت در راه خداست خواهم رسید ؛ بدون اینکه قبل از شهادت کم ترین آسیب یا جراحتی متوجهم گردد. منابع: کتاب حماسه سرخ ،همسر شهید همت کتاب عاشقان بی ادعا نوشته دکتر اسماعیل منصوری لاریجانی فصل نهم صفحه 156-157 درباره : دفاع مقدس و شهدا , خاطرات دفاع مقدس , برچسب ها : شهادت , شهید , دفاع مقدس , بعثی , جراحت , شهید همت , آرزوی شهادت , خاطره ای از شهید همت , حماسه سرخ , عاشقان بی ادعا , همسر شهید همت , بازدید : 125
[ ] [ 13:08 ]
[ نویسنده :
حدیث باقری ]
مطالب متفرقه
نظر بدهید
|
||||||||||||||||||||||||||||||
[قالب وبلاگ : صالحون] [Weblog Themes By : salehon.ir] |